مثل بارش برف
در طول یک شب زمستانی
همه جا مثل سیل می ریزی،
غرق می کنی...
حس می کنم
بو می کنم
بدون آنکه ببینمت ،
تا دم صبح
لبهای تو را می بوسم
درست مثل کام ِ آخر ِ سیگار!
کاش ماندنی بودی
مثل میگرن مزمن من!
حیف! با اینکه دوستت دارم
سهمِ دستانم از تو پرهیز است
قسمتام نیستی و این یعنی:
دل من در هوس روى تو اى مونس جان
خاک راهیست
که در دست نسیم افتادهست ...
دلم بوسه های بی هوا می خواهد
از همان هایی که میان لبهای تو تلمبار شده
و سهم من است!