دوستم بدار
نه با تبسمی عاشقانه و هدیه ای به رسم تولد
نه با نوشتن نامم در خاطراتت
و نه با ترسیم تصویرم بر دیوار اتاقت
 
دوستم بدار
نه در نوازش نغمه ی گیتارم
و نه در غزل های بیقراری که بر دلم ، ذوقِ گفتن است
 
دوستم بدار
همانگونه که هستم

میانِ هرنفسی که می کشم
همهمه ای ست که از همه پنهان
از تو چه پنهان
 میانِ هر نفسی که می کشم
تو هستی
که می کِشم تو را
که می کُشی مرا

کمی رعایت نکن
کمی بی ادب
کمی جسور
ناگهان تر از ناگهان
نیمه شب‌ها زنگ بزن

چیزی بپرس
حرفی بزن
کاری کن که من به دنیا
جواب پس بدهم
کاری کن به گریه بیفتم

که گریه ، شفای دل است


کمی رعایت نکن

نیمه شب‌ها شماره بگیر
مرا بیدار کن
جهان را بیدار کن

مرا ترجیح بده
به قدم زدن و غرق شدن در موسیقی
به خندیدن
رقصیدن
مرا ترجیح بده به این کتاب ها
به داستان ها
به نشستن و از باران گفتن
مرا ترجیح بده
به لذت استشمام عطر اقاقی ها
به تماشای غروب
به بافتن رویا
مرا ترجیح بده به زندگی
به خواب به مهتاب
مرا به همه ی دنیا ترجیح بده
من ارزشش را دارم
تنها منم که تو را بدون مرز
بدون حد
بدون قانون دوست دارم
مرا ترجیح بده به خواندن همین جملات

مام دل خوشی ام شور عاشقانه ی توست
دو چشم منتظرم تا همیشه خانه ی توست

تو صبر گفتی و ، من خسته از شکیبایی
تمام زندگی ام ، غرق در بهانه ی توست

بهانه ی همه ی شعرهای من ، برگرد
بیا که خانه ی قلبم ، پر از ترانه ی توست

دل گرفته ی من ، همچو مرغ در قفسی
تمام هوش و حواسش ، به آشیانه ی توست

به کنج خلوت خود ، همچو ابر می بارم
سرم درون خیالم به روی ، شانه ی توست

تو رفته ای و من اینجا ، میان خاطره ها
به هرطرف که نظرمیکنم ، نشانه ی توست

دل شکسته ی من ، از تو عشق می گیرد
کبوترم که امیدم ، به آب و دانه ی توست