روزه ام را باز با آغوش تو وا مى کنم
تا سحر چشمان مستت را تماشا مى کنم

‎بی محابا صورت ماه تو را می بوسم و
‎از همین امروز عید فطر برپا می کنم

‎در نماز ظهر رکعت های من گم می شود
‎عصر ها خود را در آغوش تو پیدا می کنم

‎روزه دارم هر چه می بینم دلم لک می زند
‎بین این مو گندمی ها یاد حوا می کنم

‎در خیابان دختران خوب می بینم ولی
‎با زبان روزه ام “استغفرالله” می کنم

ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد
‎من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم!

من بعد از این ایام سخت روزه داری
از بوسه واجب تر ندارم هیچ کاری!

نه امیدی که در آخـر به وصالـت برسم
نـه مجـالی بـدهی تا بـه خیـالـت برسم
بایدازعشق رخت بادل وجان طی بکنم
راه پـر فاصلــه را تا بـه جمــالت بـرسم
رد شوم از وسط جنگلی ازسیب و هلو
تا به سرچشمه ی شیـرین زلالـت برسم
بغلت میکند از روی هوس پیچـک سبز
گرچه در گوشه ی باغم به نهالت برسم
چــه شود ای گل زیبا نفسی روی لبـت
بزنم بوسه که بر گـونه ی چـالت برسم
پر زدم مِثل پرستو سرشب موسم کوچ
از جنـوب آمـده ام تا بـه شمـالت برسم
لااقـل روســریت را منـه در دسـت گـره
تا مگــر در شـبِ گیسوی شلالـت برسم
حـل نشد جـانِ عسل مشکلم از راه دعا
غـــزلی نـذر کنـم تا بــه وصـالت بـرسم

یک حدیث دیگری دارد خدا با بوسه‌ات
لالبی الا لبت لابوس الا بوسه‌ات

گرمی لب‌های تو دائم به دردم می‌خورد
در کنار سردی شب‌های دریا بوسه‌ات

این ولاالضالین‌ترین شعر من مغضوب توست
اهدنا اللب‌های تو تا صبح فردا بوسه‌ات

اینقدر با سرخی لب‌هات بی تابم نکن
می‌کند من را ذلیل و خوار و رسوا بوسه‌ات

الفرار از مرگ، هیهات از لبت، باید گریخت
تا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات

هیچ جنسی مثل جنس بوس تو مرغوب نیست
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات

انحنای لب تو ناب‌ترین شعر من است
به خدا خال لبت، قالب ضرب‌المثل است

اصلاً این عشق تو رخداد جهانی شده است
بگمانم که لبت، رابط بین‌الملل است

جرم لب‌هات همان بس، که مرا شاعر کرد
گرچه لب‌های تو مصداق چک بی‌محل است