دوست دارم تا شبی مهمان آغوشت شوم

یا که همچون حلقه ای آویزه ی گوشت شوم

  دوست دارم درحضور خلوت تو یک شبی

دستهایت را بگیرم ، دوش در دوشت شوم

  دوست دارم کز لب عشق تو از شب تا سحر

دلبرانه از شراب بوسه ام نوشت شوم

  در خیالم سرمه ای بر چشم زیبایت زنم

مست می از ساغر چشمان منقوشت شوم

  خواهم امشب با نوازشهای تو دیوانه وار

یک بغل رویا بسازم ، مست و مدهوشت شوم

  هر شبی با یاد تو من غرق رویا می شوم

  در تب آغوش تو خواهم که تن پوشت شوم

دلم آغوش میخواهد ، فقط از نوع شیرازی

کمی تا قسمتی عاشق،کمی تا قسمتی تب دار

دلم بی تاب چشمانت ، غزل بانو ، غزل خوانت

بیا این گوی و میدانت ، دلم را از زمین بردار

مثل یک شعر

مرا تنگ در آغوش بگیر

که هوای غزلم

سخت شبیه تن توست…

دلم آغوش میخواهد کمی گرم و کمی تب دار

کمی با من مدارا کن دلم را از زمین بردار

این عصرهای پاییزی
عجیب بوی نفس های تو را می دهد
گویی تو اتفاق می افتی
و من دچار می شوم  .