تو را دوست دارم
در زمانه‌ای که عشق را نمی‌شناسند!


.


بگذشته ام از خویش ولی از تو گذشتن 

مرزی ست که مشکل تر از آن مرحله‌ای نیست 





.

پنهان و آشکار به یادت گریستم 
چون ابر نوبهار به یادت گریستم

دلسنگ و پر غرور ازین عشق رد شدی 
دلتنگ و بی قرار به یادت گریستم 

تو مثل رود راهی دریا شدن شدی
من مثل آبشار به یادت گریستم 

روزی هزار بار تو را یاد کردم و 
روزی هزار بار به یادت گریستم 

مانند جاده ای که به پایان نمی رسد 
عمری در انتظار به یادت گریستم 

دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوش اند
بی هیچ اختیار به یادت گریستم 

.

شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست

تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم


.


           محو چشمان تو بودم

             که به دام افتادم


          صید را زنده گرفتی 

            و به کشتن دادی