مرا ببوس

با تنی برهنه 

زیر تگرگ هایی که 

سوژه ای برای شاعران شده

مرا ببوس 

تا عشق شعر تازه ای شود

برای دوست داشتن

برای فرار از نقاش‌ها

نقاشی هایی که

بوی جنون را به تصویر می‌کشند 

و یا از کتاب های ممنوعه‌ ای

که هرگز کلمات عشق را ننوشتند

مرا ببوس

با این که می دانم

پشت هر بوسه ایِ یک جای کار می لنگد...!


صبح که می‌شود

برای کلاغ‌ها

از عشقمان بگو

بگذار یک کلاغ چهل کلاغ شود

دوست داشتنمان!

دلم می‌خواهد

قصه‌ی من و تو

برسد به گوش تمام دنیا ..

ای کاش می توانستم بگویم

که با من چه می کنی

تو جانی در جانم می آفرینی

تو تنها سببی هستی

که به خاطر آن

روزهای بیشتر

شب های بیشتر

و سهم بیشتری

از زندگی می خواهم

تو به من اطمینان می دهی

که فردایی وجود دارد.

بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی

و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی


امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی

کز ابر لطف بازآید به خاک تشنه بارانی


میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی

درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی



صدایت میکنم باعشق
جوابم میدهی باجان

همین جان گفتنت عشقم
هوایی میکند دل را