من به خال لبت ای دوست، گرفتارم!
من به خال لبت ای دوست، گرفتارم!
من به عنوان یه عاشق؛ به تو بدجور بدهکارم!
زیبا رو؛ هر چه میخواهد دلِ تنگت بگو!
به مثال شهرزاد؛ قصه ی شیرین و فرهاد بگو
جان من، جانان من!
عشقِ بی تکرار من
شوقِ دیدار تو دارد؛ دیده ی گریان من
هر چی میخوای بگو؛ شهرزاد قصه گو
من فقط محو تماشایت، بشینم روبروت…
تا که چشمت می گشایی؛ عشق غوغا میکند!
حال مجنون را که خوب، جز چشم لیلا میکند
بی بهانه عاشقانه من به دنیال توام؛ تو طبیب حال زارم باش بیمار توام
جان من، جانان من!
عشقِ بی تکرار من
شوقِ دیدار تو دارد؛ دیده ی گریان من
هر چی میخوای بگو؛ شهرزاد قصه گو
من فقط محو تماشایت، بشینم روبروت…