سینا خالقی

کافیست کمی به عمق چشمانم نگاه کنی

خواهی دانست بی تو فصلی سردم

اگر نگاهت را از قامت من بگیری

یقین بدان که بی درنگ

تنم یخ خواهد زد

پس از عشق لبریزم کن

در چشمه جشوان محبتت خیسم کن

مگذار بدون نوازش سر انگشتان تو

بر خود بلرزم

ارام جانم

بی تو تابستان و گرما و آفتاب

مفهومی بی معناست

معصومه قنبری

من عصرها

آنقدر خسته ام که فقط

لب های تو ارامم می کند

یکی از همان بوسه های تازه ات را بردار و بیا

بگذار مثل دیوانه ها

داغ داغ بنوشمت...

بهنام کحبی فر

خیالت همیشه همراه من است

و اسمت ورد زبانم

راستی

نقشه ی شهر را هم تا زده ام

گذاشته ام در جیب کتم

خیالم راحت تر است

راه فراری ندای

از هر طرف که بروی در اغوش منی