از فریدون مشیری

یش چشمت خطاست شعر قشنگ

چشمت از شعر من قشنگ تر است

 

من چه گویم که در پسند آید

دلم از این غروب تنگ تر است

از فریدون مشیری

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگ های سبز بید

عطر نرگس، رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست ...

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار!

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک -که می خندد به ناز -

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من، گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی پوشی به کام

باده رنگین نمی بینی به جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت، از آن می که می باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

گه از عشق میشه قصه نوشــــــــــــت

میشه ازعشــــــق تو گفــــــــــــــت

 میشه با ســــــــــــــتاره های چشم تو

 مشــــــــــــــرق نو،مغــــــــــــــرب نو برپا کرد

 میشه با برق چشات خورشید خاکســــــــــــــتر کرد

 آره اگه از عشق میشه قصه نوشــــــــــــــت

 میشه از عشق تو گفــــــــــــــت

 از تو نوشــــــــــــــت

عشق

asked
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

How can you say you love me?
چطور میتونی بگی عاشقمی؟

I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،

because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،

because you are loving,
دوست داشتنی هستی،

because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،

because of your smile,
بخاطر لبخندت،

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون



Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم



If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟

NO! Therefore!!
نه!معلومه که نه!!

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم



True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره

عاشقی جرم قشنگی است . به انکار مکوش

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
    
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

   
به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور
   
به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

   
به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
   
که سراغش ز غزلهای خودم می گیری


   
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
   
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

   
به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو
   
به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

   
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
   
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

   
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
   
اول اسم کسی ورد زبانم شده است


   
در من انگار کسی در پی انکار من است
   
یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است


   
یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش
   
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش


   
آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده
   
بر سر روح من افتاده و آوار شده


   
در من انگار کسی در پی انکار من است
   
یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

   
یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش
   
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

   
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
   
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

   
آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
   
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟


   
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
   
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟


   
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
   
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش

   
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
   
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود


   
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
   
و تماشاگه این خیل تماشا شده است

   
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
   
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی