دوست داشتـن تـــویی کـه ممنـوع ترینی برای مــــن
چقـدر دلم هوایت را دارد ... !!
هوای تــــــویی که حق نفس کشیـدن در هوایت را نـدارم
چقـدر آرامش میدهی به مـن !!
تـــــویی کـه حق آرامش گرفتـن از وجودت را ندارم
چقـدر زیبا نوازش میکنی روحـم را !!
تـویی کـه حق نوازش روحت را ندارم
چقـدر خوب است بـودنت !!
تــــویی کـه حق با تـــــو بودن را ندارم ...
به یادت و برایت نوشتـن زیباست .....
بخـوان و دم مزن ...
بدان ...
فقط بدان که ...
می خواهمت ..... .
می دانم کـه می دانی .... !!!
آه ای کسی که شرح تو بیتابی من است!
چشمان تو بهانه ی بی خوابی من است
در باغ صورتت که بهاریست هر نفس
لبهای تو شکوفه ی عنابی من است
از تیرگی زلف تو تا ماه چهره ات
قلبم گواه هر شب مهتابی من است
از حسن مهر توست که اینگونه آفتاب
در آسمان پنجره ی آبی من است
امید لمس دست تو تا روز دیدنت
تنها دلیل محکم پایابی من است
خانم! همیشه ابر شما روی چتر ماست
هرچند استعاره در این حال هم خطاست
اندام ارتجاعی چترم که سفت بود
در زیر بار ابر شما لنگ در هواست
گاهی که دست بی نمکم شور میشود
شک میکنم،نکند آشپز دوتاست؟؟؟!!!
مفعول تو منم تو مرا سیر کرده ای
فعلی که تک گواه بر آن هم فقط خداست
اثبات میشود که دروغ است لطف تو
شاهد کم است و الاالله،لا ال...ا ست
حکمی که میدهند به زاری و التماس
در ناله هاست که اثبات ادعاست
خانم!وضو،بهانه ی چتر است بر نماز
اینجا تمام مغلطه در شک به اقتداست