ﺭﺳﻮﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ


ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ


ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ!!




ﺣﺒﺴﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ


ﻻ‌ﺑﻪ ﻻ‌ﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ


ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﺮ ﻧﻔﺲ


 


ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ


ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ!!

از کسی حال مرا پرسیده ای خیلی بد است؟

یا فقط از ظاهرم فهمیده ای خیلی بد است


ولوله افتاده در گوش همه که عاشقم

اینکه می گویی مرا نشنیده ای خیلی بد است


بد نیود عاشق شدن اما اگر حس مرا

با عیار مصلحت سنجیده ای خیلی بد است


ساده افتادم بدون دانه در دامت ولی

میله هایی را که دورم چیده ای خیلی بد است


میدوم عمری اگر در گرد تو عیبم مکن 

اینکه تو دور خودت چرخیده ای خیلی بد است


می پرم روزی اگر قسمت شوم از پیله ام

اینکه تو در جلد خود پوسیده ای خیلی بد است.




روی آن شیشه تبدار تورا"ها" کردم،اسم زیبای تورابانفسم جاکردم،شیشه بدجوردلش ابری

وبارانی شد،شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس

تورا،عکس زیبای توراسیرتماشا کردم

امروز بی نگاه تو فردا نمی شود

دلتنگم و بدون تو دل وا نمی شود


تنهاعصای عشق تو موسایی است و بس

هرکس عصا گرفت که موسی نمی شود


در کار عشق،عاشق ومعشوق باهم اند

یکسویه کار عشق که زیبا نمی شود


گم شد درون چاه دلم شعرهای عشق

با این نگاه عقل که پیدا نمی شود


در نازهر نگاه تو خورشید بی فروغ

چون چشم های ماه تو شیدا نمی شود


با گوشه ی نگاه تو دل می دهم به نقد

اینگونه بی حساب که سودا نمی شود


یوسف حراج کرده دل عاشقم ولی

هرکس که مشتری است زلیخا نمی شود


این حجم "دوست دارمت" ای مهربان من

افسوس درفضای غزل جا نمی شود

یک بوسه به من بده که فردا رمضان است

قطاب  لبان  تو  در این  ماه  گران است


بایدزسحر،ازلب شیرین تومن چشم بپوشم

زینگونه عزیز است؟ که ماه سرطان است


گیریم  که  تا  شام ، لب  از  لب  نگشودم  

با دل چکنم ، چونکه بسوی تو  روان است


گفتند : به  بیمار در این  ماه  هرج  نیست

بیمارى  من  دوری  از  آن  لعل لبان  است


کفاره  هر بوسه  بگو تا  بدهم ، جان عزیزم

عهد  لب  تو  با  دل  من  بر سر جان  است


در خیال  با  بوسه  زلبهای تو ، افطار میکنم

بنگر به غروب چشم خود ، وقت اذان است..