یکوقت اینگونه نباشیم

دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت:

او یقینا پی معشوق خودش می آید!...

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود؛

مطمئنا که پشیمان شده بر میگردد....

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز.....


سیب

بی سبب نیست زمین سینه ی پر پر دارد

به خدا چشم تو یک فاجعه در بر دارد

با نسیم سحری شعله نکش می ترسم

کلبه ی حوصله ی شهر ترک بردارد

گر چه از بودن با تو تن من می لرزد

فکر تو خواب و خیالی ست که در سر دارد

بوی خوش می وزد از سینه ی عطرآگینت

دل من میل به دروازه ی قمصر دارد

یا به آتش بکش و یا به دلم راه بده

کوچه ی چشم تو یک مشت ستمگر دارد

فاصله درد عجیبی ست میان من و تو ...

عابری در قفس تنگ ، کبوتر دارد

گرچه تشویش دل و دین مرا سوزانده ....️

پدر عشق بسوزد .......به تو باور دارد ....

... این را فراموش نکن            اکرحلقه ازدواج ازطلاست

وقتی هستی ...


دست های من


 مهریه ی تن توست



وقتی نیستی ...


دلم می خواهد


 دست هام را


 از زندگی ام کنار بگذارم


وقتی هستی ...


دست های من


 به اندامت چه می آید



وقتی نیستی ...


این دست های


 از تو بی خبر


گیاهی مرده است


 که خواب آن را برده است


حالا ...


دست های تو کجاست


 که از آن سراغ تنم را بگیرم ؟




وفــــــــاداری ...


یک کار خود آگاهانه نیست !!


اگر کسی را واقعا دوست داشته باشی ...


خود به خود به او وفــــــــــادار می مانی ...