روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست
نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست

یادم هست ... یادت نیست ...

خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

یادم هست... یادت نیست ...

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دلریختگان چشم نداری بی دل
آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من، هر چی می‌کارم مال تو

اهل طاعونی این قبیلهء مشرقی‌ام
تویی این مسافر شیشه‌ای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله تنپوش تو از پوست پلنگ

بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هر چی می‌کارم مال تو

تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ساقهء گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنهء یک قطره آب

بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال تو

شهر تو شهر فرنگ، آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا، همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر، تن من ریشهء سخت
طپش عکس یه قلب، مونده اما رو درخت

بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال تو

نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه

بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال من
یه وجب خاک مال من، هر چی می‌کارم مال من


اولین بار اولین یار
اولین دل دل دیدار
اولین تب اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ آخر زنگ غیبت
وقت خوب سینما بود

زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
اولین بار اولین بار
آخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود

اولین بار اولین یار


کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بی مرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده

اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولین یار


اولین نامه ی کوتاه
درشبی ساکت و سیاه
خطی از دلواپسی ها

از من و تو تاخود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از درد و هذیان
تا ضیافت تا عیادت
اولین بار اولین بار
آخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه

بهترین جای صدا بود
اولین بار اولین یار


کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بی‌مرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده

اولین بار اولین یار
اولین بار اولین بار


به تو اندیشیدن سکوت من است
عزیزترین، طولانی ترین و طوفانی ترین سکوت
تو درونم هستی، همیشه
همچون قلبی که ندیده ام
همچون قلبی که به درد می آورد
همچون زخمی که زندگی می بخشد.


دیروز
یک سال تمام
در جست‌وجویت بودم
اما تو بر لب‌هایم خفته بودی
بعد، اشتباهاً
لب‌هایم را به بهار دوختم
چشم‌هایم را به باران
قلبم را به گل
و تو
با سپیده‌ی صبح
شبنم شدی و به درونم غلتیدی
تا گلی که در اعماق قلبم بود
پژمرده نشود.