نازنینم
یادت باشد
عشقی که
آتشش تند باشد
خاکستر کردنش حتمی ست
ویرانیم
یادگار آتشی بود
که عاشقانه خاکسترم کرد

بگو بدانم
پیش ازمن آیا
زنی را دوست داشته ای ؟
زنی که در معرض عشق خودش را گم کند ؟
بگو
بگو که زن وقتی که عاشق جنگل یاس میشود
چه برسرش خواهد آمد ؟
بگو بدانم
شباهت فریادگون
میان سایه و اصل چگونه است ؟
میان چشم و سرمه چگونه است ؟
زن برای عشقش بدل به چه خواهد شد ؟
نسخه ای برابر اصل ؟
چیزی به من بگو
که هیچ زنی جز من
 نشنیده باشد

روز
لبخند توست
که طلوع مى کند

شب
آغوش توست
که در بر مى گیرد

من
در یکى
زندگى مى کنم
در دیگرى
مى میرم

امروز بیشتر از دیروز

دوستت مى دارم

 و فردا بیشتر از امروز
و این ضعف من نیست
قدرت تو است

امشب تو بهانه ی من باش
ای پرنده ی کوچک
من اگر خدا بودم
سکوت را به شب می دادم
غم را به انسان
موسی را به بنی اسرائیل
و تو را برای خود نگه می داشتم
من اگر خدا بودم
تو را روی "اورست" بنا می کردم
امشب تو بهانه ی من باش
ای پرنده ی کوچک من
شاید دچار ترانه ای شوم