شبى در خلوت من باش و آرام از ته قلبت
برایم قصه هاى شور و شیدایى محیا کن
برایم تا سحر از عیش و از مستى حدیث آور ...
و دین تازه اى از عشق خود در سینه ام جا کن
بیا ... آتش بیاور جان من ... آتش بزن دل را
بیا و آتشى از مهر خود در سینه برپا کن
عجب حال و هوایى دارم امشب یار شیرینم
تو هم حال مرا دارى ؟؟؟ ندارى گر که ... حاشا کن
درون خرمن زلفان تو گم گشته چشمانم
نگاهى کن درون این شب تاریک و پیدا کن
تماشا کن درون آینه مهمان شب هایم
بیا فکرى به حال این بت مه روى زیبا کن
شبى در خلوت ما تا سحر مى بوسمت ... تنها ...
تمام لحظه هاى بوسه را آنجا تماشا کن...