لیلا بگو اصلا تو مارا می شناسی ؟
اصلا بگو ، مهر و وفا را می شناسی ؟

هر شب دعا کردم همیشه باتو باشم
لیلای من اصلا خدا را می شناسی !!!؟

در گیر و دار قصه عشق تو ماندم
اسطورهٔ افسانه ها را می شناسی؟

دلداده ام دلبسته ی چشم تو هستم
دل های از سینه جدا را می شناسی؟

گم شد دلم در ازدحام رنگ و نیرنگ
دنیای پر رنگ و ریا را می شناسی ؟

کوتاه کن این قصه را با عطر موهات
مجنون این موی رها را می شناسی؟

میترسم از روزی که در یادت نباشم
این عاشق بی ادعا را می شناسی ...

بعد از تو من غربت نشین کوچه هایم
لیلا ... غریب آشنا را می شناسی ؟؟؟

عشق تنها وقتی عشق است که
بی‌چشم‌داشت ارزانی شود
مثلاً نمی‌توانی اصرار داشته باشی
کسی را که دوست می‌داری
حتماً عاشق تو باشد
حتی فکرش هم خنده‌دار است
با این‌حال به طور ناخودآگاه این
راهی است که
بیشتر مردم در آن زندگی می‌کنند
اگر به راستی عاشق باشی
چاره‌ای نداری جز اینکه به راستی
مؤمن باشی ، اعتماد کنی
بپذیری و امیدوار باشی که عشق تو را پاسخی هست
اما هرگز اطمینان کامل و تضمینی وجود ندارد

با دوست داشتن تو
زیادتر می شوم
و نمی گنجم در زمین

تو
جغرافیای من
تو
وطن من
تو
آن لکه مادرزادی لجوج من
تو
همان منِ در قلب من هستی

من شاعر نیستم
اما خارج از همه ی وزن ها و آهنگ ها
با ساده ترین کلمات
می توانم دوست داشتن را برایت معنا کنم
تا باور کنی
زندگی آنقدرها هم که می گویند پیچیده نیست
تنها ، تو چشم هایت راببند
و کمی به حرف هایم گوش بده

نه آنکسی که رفته است باز می گردد
و نه آنکسی که مانده است
از انتظار دست می کشد
تو دروغ کدام عشق بودی ؟
که اینگونه بی خیال
گذاشتی ورفتی