وقتی دلتنگ باشی

تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند

باز هم

دل تو بارانیست

خیس تر از دریا

خراب تر از امواج...

آدم چقدر زود پیر می شود ؛

وقتی احساسش ،

اضافه تر از درک آدم هاست..!

مرا تنگ در آغوش بگیر

آن چنان

که کسی نتواند

مرا از تــو جدا کند

مرا سخت ببوس

میانه ی این آغوش های آسان

مرا میان حجاب گیسوانت پنهان کن

مرا بپوش

از چشم های بی پروا

مرا غرق کن

در تلاطم آغوشت ...

آنچنان که از تو

به هیچ ساحلی نرسم!

گرماى مردادىِ تنِ تو

نفسِ هرکسى را مى گیرد

و منم

چه عاشقانه گرم مى شوم

مى سوزم

و دوباره

هر مرداد

عاشقت مى شوم انگار...

می خواهمت

برای روزهای ابتدای پاییز...

عاشقت می شوم

در تک تک  جوانه های بهاری...

می بوسمت

در انتهای یک روز بلند تابستانی...

هزار بار

جان می دهم در گرمای آغوشت

میان هجوم دانه به دانه ی

برف های زمستانی...

و تو

هنوز نمی دانی که من

چقدر در تو زندگی می کنم!

دوست دارم  برای همیشه