ای بوسه ات شراب و از هر شراب خوشتر
ساقی اگر تو باشی حالم خراب خوشتر
بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن از هر شباب خوشتر
جز طرح چشم مستت بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم نقش بر اب خوشتر
خورشید گو نخندد صبحی تتق نبندد
ای برف خنده هایت از افتاب خوشتر
هر فصل از ان جهانی است هر برگ داستانی
ای دفتر تن تو از هر کتاب خوشتر
چون پرسم از پناهی پشتی و تکیه گاهی
اغوش مهربانت از هر جواب خوشتر
خامش نشسته شعرم در پیش دیدگانت
ای شیوه ی نگاهت از شعر ناب خوشتر
می توانستم گیلاسم را تا نیمه از شرابِ کهنه پر کنم
می توانستم یکی از آن آهنگهای قدیمی را بگذارم
و آرام آرام خمارِ نوستالژی روزگارِ خوب شوم
می توانستم پا برهنه
کوچههای باریکِ باغ را بدوم
می توانستم دامنم را پر از شکوفههای یاس کنم
و مست شوم …
مستِ مستِ مست
اما پشتِ این پنجره، رو به دریا نشستم
و برای تو شعر نوشتم
مست شدم …
مستِ مستِ مست.