ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﺷــﺪﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺴـﺮﺕ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﯾﮏ ﺑﻮﺳــﻪ !

ﺑﺮﺍﯼ . . .

ﺧﻠﻖ ﺑﻮﺳــﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺁﺭﺍﻣــــﺶ . . .

ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺸـــﺪﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﺨـﻮﺍﺏ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺨـــﻮﺍﺏ ﺷﻮﯼ !

ﺩﺧﺘﺮ ﺷــﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﮐﺴــﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﺎﺷــﯽ !

ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺸــﺪﯼ ﮐﻪ . . .

ﺩﺭ ﺗﻨــــﻬﺎﯾﺖ. . . .

ﺣﺴــــﺮﺕ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧـــﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﯽ . . .

ﺩﺧﺘﺮ ﺷـــﺪﯼ ﺗﺎ ﺁﻏﻮﺷـــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾــــﯽ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎﺷـﯽ . .



یعنی میشود

روزی برسد

که بیایی

مرا در آغوش بگیری

بخواهم از تو گله کنم

تو بگویی هییییس …

همه ی کابوس ها تمام شد …

دقیقا نمی‌دونم کجایِ یک رابطه باید دل رو به دریا زد

نمی‌دونم مناسب‌ترین حرف ،

مناسب‌ترین حرکت کی باید باشه

ولی‌ میدونم ، جلوی اتفاق رو نباید گرفت

گاهی‌ هم بهتره اتفاق رو جلو بیندازی

مثلاً وقت رفتنت که می‌شه

یکباره برگردی بگی‌ دلم نمیخواد برم

وقت رفتنش که می‌شه

دستش رو بگیری بگی‌ دلم نمیخواد بری

وقتی‌ یکی‌ بهت میگه پیشم بمون

درنگ نکن ... پیشش بمون

وقتی‌ دلت می‌خواد پیشش بمونی‌ ... غرور نداشته باشی

دست‌هات رو حلقه کن دورش

بگو ... دوستت دارم ... دلم می‌خواد پیشت بمونم

بگذار اتفاقِ دوست داشتن هر چه زودتر بیفته ...

شاید نسلِ ما وقتِ زیادی برای عشق ورزیدن نداشته باشه . . !!!

بر دور ترین شاخه

ممنوع ترین میوه ای...برای من

آه اگر دستم برسد
...
اگر بچینمت

زمین خواهد مُرد

از حسرت

خانه ام کو؟خانه ات کو؟

آن دل دیوانه ات کو؟؟؟

.....روزهای کودکی کو؟

فصل خوب سادگی کو؟

یادت آید روز باران

گردش یک روزدیرین؟

پس چه شددیگر"کجارفت؟

خاطرات خوب وشیرین...

درپس آن کوی بن بست

دردل تو"آرزوهست؟

کودک خوشحال دیروز

غرق در غم های امروز...

یادباران رفته ازیاد...

آرزوهارفته برباد...

بازباران"بازباران

میخورد بربام خانه

بی ترانه بی بهانه

شایدم " گم کرده باشه...