چگونه در خیابانهای تهران زنده می مانم؟
مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می مانم
مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می مانم
هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم
شرابی خانگی دائم رگم را گرم می دارد
که با سکرش زمستان تا زمستان زنده می مانم
بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می مانم
ای که شب در مردمک های تو یلدایی تر است
خنده هایت راز و لبهایت معمـــــــــایی تر است
با نگاهت شمس تبـــــریزی ترین داغ دلــــــــم
چشمهایم بلــــخ و لبهایم بخارایــــی تر است
در تـــــب آغوش تو بالا و پاییــــــن مـــــی پــرم
رقص ماهی بر تن ساحل تماشــــایی تر است
باز هم پیراهنـــت را حسن یوســـف می زنی؟
خواهش دستان من امشب زلیخایــی تر است
بگذار با صفای تو من زندگی کنم
در گوشه ی صدای تو من زندگی کنم
پیش از تو بی بهانگی ام مثلِ مرگ بود
بگذار تا برای تو من زندگی کنم
من هر چه دیده ام،همه نیرنگ و رنگ و ننگ
بگذار با وفای تو من زندگی کنم
پیش از تو،شوق زندگی از دست رفته بود
بگذار پا به پای تو من زندگی کنم
دنیایی از طراوت و دریایی از صفا
ای کاش در هوای تو من زندگی کنم
زیباتر از نگاه تو هرگز ندیده ام
کاین گونه از تمامی مردم بریده ام
هی فکر میکنم که در این روزهای تلخ
نام ترا چگونه و از کی شنیده ام
باز از میان این همه اسم تصنعی
خطی به دور اسم قشنگت کشیده ام
خطی بدور اسم تو ای مهربان ترین
یعنی ترا برای خودم برگزیده ام
دردوره ای که هرکه به فکرغنیمتی ست
عشق ترا به قیمت جانم خریده ام