دوست داشتنت را

قایم می کنم

مثل کودکی دبستانی

که برگه ی امتحانی اش را...

اگر شانس بیاورد چشم هایش لو اش ندهند

دست های لرزانش

رنگ پریده اش

و صدای قلبش

لو اش می دهند

فقط یک بار

دست پخت خدا را چشیدم

آن هم

وقتی بود

که برای اولین بار

لب های تو را

بوسیدم

بمان!

دوست داشتنم

هنوز بوی باران و کاهگل می دهد

بوی مداد جویده ی شده ی کودکی ام

بوی گلبرگ های گل محمدی لای قرآن

من تو را

قد انگشتان دو دستم

دوست دارم

تو همیشه

نیمه ی پر لیوان را می دیدی و

من

نیمه ی خالی آن را

و هیچ وقت نفهمیدی

از پشت نیمه ی خالی

چشم هایت

چقدر قشنگتر

دیده می شوند!

من از جنس کوه ام

تو از

جنس جنگل

پرنده های زیادی

برایت آواز می خوانند

دلت ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ

ﺑﺮﮒ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻪ ﺷﻮﯼ

ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ

ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ

ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ

ﻣﻦ ﺍﻣﺎ

ﮔﺎﻫﯽ

ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﯽ

ﭼﻨﺪ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ ﮐﻮﭼﮏ

ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ ریزد